خدایا شکرت...
سلام نی نی جون
اون قدر ذوق زده ام که نمی دونم باید چیکار کنم...
امروز دباره دیدمت... هزار ماشالا ... چقد بزرگ شدی!!! چقد بلا شدی!!! الهی قربون اون دست و پای کوچولوت بشم که اینقد قشنگ تکونشون میدادی...
تپل مپلی من مامان خیلی خوشحاله. اول از همه به خاطر اینکه خدا رو شکر سالمی و دوم به خاطر اینکه حالا دیگه جنسیتت رو می دونم...
امروز رفتم سونوگرافی... یه ٤ - ٥ ساعتی منتظر بودیم تا نبتمون شد.
قبل از اینکه بریم تو یهو متوجه شدم بابایی خییییییییییییییییییلی استرس داره...دستاش داشت می لرزید ... آخه خیلی نگران سلامتی تو بود... سعی کردم کمی آرومش کنم و فکر کنم موفق بودم
همین که دکتر بیلبیلکش رو گذاشت روی شمکم نفس تو سینم حبس شد... آخه فکر نمیکردم با این وضوح ببینمت نفسم...
دکتر بهمون گفت که همه چیز نرماله . قدت رو 6 سانت و وزنت رو 52 گرم اعلام کرد. الهی قربونت برم فسقلی من...
دیگه داشتم نا امید میشدم از اینکه بتونم به این زودی جنسیتت رو بفهمم که یه دفعه دکتر گفت:
نی نی تون.......................
دختــــــــــره
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
نمی تونم حس اون لحظه رو بیان کنم فقط بدون که از صمیم قلب خوشحال بودم
من که گفته بودم حس میکنم دخملی... حالا دیگه مطمئن شدم
بابا محسنم خیلی خوشحال بود
هردومون به آرزومون رسیدیم...
بعد از سونو رفتیم آزمایشگاه نیلو و آزمایش دادم. بعدش هم به افتخار شما گل دختر رفتیم یه غذای هیجانی خوردیم و یه جشن کوچولو گرفتیم
تازه بعدش هم رفتیم خیابون بهار برای اولین بار یه کوچولو برات خرید کردیم...
نازگل من کی میای که من این خوشگلا رو تنت کنم و ..................
وای خدا ی مهربون شکرت
شکرت که همیشه منو به آرزوهام رسوندی
شکرت که اینقدر خوبی
شکرت که تنهام نمیذاری...
عزیزم... خیلی دوست دارم
تا پای جون باهاتم رویای شیرین 6 سانتی من
تمام سعیم رو میکنم که مادر خوبی برات باشم
از داشتنت خوشحالم
خوشحالم
خوشحالم
خدایا شـــــــــــــــــــــــــکر