ژوان جانژوان جان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

هـــــــــــدیه ای از آسمــــــــــــون

نامه ای برای دخترم

    دختر نازنينم...عروسكم...شيرينم نوشتن نامه واسه يه نى نى توى راه شايد كار خنده دارى باشه اما وقتى فكر ميكنم شايد يه روزى تو اين نامه رو بخونى و حال اين روزاى  منو بفهمى،حس خوبى بهم دست ميده. فرشته كوچولوى من، چيزى نزديك به نه ماهه كه تو دارى تو وجود من زندگى ميكنى و قلب كوچيكت داره تو تن من ميزنه...  تو اين مدت چه لحظه هاى شيرينى ، چه خاطره هايى ، چه زيستنى با تو داشتم... ولى ديگه آخراشيم. چيزى به اومدنت نمونده و من بيقرارم... با اينكه ميدونم ديگه هيچ وقت مثل الان و تا اين اندازه بهم نزديك نخواهيم بود اما نميدونى كه با چه عشقى منتظر اومدنتم... ميخوام توى آغوشم حضور گرمت رو احساس كنم ، ميخ...
30 ارديبهشت 1392

نوروز 92

  عید آمد و عید آمد،یاری که رمید آمد عیدانه فراوان شد...تا باد چنین بادا   سلام گل دخترم امیدوارم حالت خوب خوب باشه قشنگم عزیز دل مامان مریم...نمی دونی چقد برات حرف دارم مامانی امسال عید برای من و ددی خیلی خاص بود اول از همه اینکه دیگه دو نفر نبودیم...تو نی نی کوچولو هم باهامون بودی دوم اینکه این اولین عیدی بود که لحظه ی تحویل سال ما تو خونه ی خودمون بوذیم و تنها کنار سفره ی هفت سین می نشستیم... آخه من هر سال برای تحویل سال دوست دارم یه جای خاص باشم...مثلا پارسال هفت سینمون رو لب دریا چیدیم یا دو سال پیش تو حافظیه(شیراز) بودیم اما امسال هیچ چیزی برای من خاص تر از حضور تو نبود...
5 فروردين 1392

دخترم...نامدار باشی ایشاا...

سلام شیرینم... میدونم که حالت خوبه و یواش یواش داری بزرگ میشی عزیز دلم. اگه بدونی این روزا با هر تکون خوردنت چه عشقی میکنیم...آخه از روی شکمم میتونم تکونات و ببینم.خیلی برام عزیزی مامی جون... گل قشنگم بالاخره بعد از کلی تحقیق و گشت و گذار تو سایت های اسم های فارسی-ترکی-کردی-لری و حتی بعضی سایت های خارجی یه اسم خوب برات انتخاب کردیم من و ددی تصمیم گرفتیم اسم تو فرشته کوچولو رو بذاریم   ژوان   &nbs...
12 اسفند 1391

اولین سازهای دخترمون...

 سلام گل نازم... خوبی نفسم؟ یه خبر خوب دارم...عزیزم،از اونجایی که هر دفعه مامی واست ویلن میزد یا ددی برات دف میزد تو کلی خوشحال میشدی و از خودت ذوق در میکردی ما فهمیدیم که دختری از همین الان به موسیقی علاقه منده و قراره مثل مامان و باباش هنرمند بشه... برای همین تصمیم گرفتیم که بریم و برای تو جوجه کوچولو ساز بخریم... بهترین ساز هایی که برای بچه ها طراحی شده رو برات انتخاب کردیم و خریدیم ساز بلز و فلوت ریکوردر امیدوارم که دوستشون داشته باشی و حتما ازشون استفاده کنی. البته مامی این ها فقط سازهایی هستن که تو رو با موسیقی آشنا میکنن... یه کمی که بزرگ بشی کمکت میکنم که موسیقی رو به طور حرفه ای...
24 بهمن 1391

فعالیت های ماه ششم...

    سلام نازگل من... امیدوارم که حالت خوب باشه قشنگم... دیروز چکاپ داشتم... بازم صدای قلب کوچولوت رو شنیدم. وای عزیزم... نمی دونی چقدر عاشق شنیدن صدای تاپ تاپ قلب تو ام عسل مامان اگه بدونی این روزا چقدر سرم شلوغ بود...خدا رو شکر خرید سیسمونیت کامل شد.  ٢ هفته ای میشه که بعد از ظهر ها،تا ددی از سر کار میاد میریم بهار و با بسته شدن مغازه ها برمیگردیم خونه... تقریبا همه ی وسایل مورد نیاز رو خریدیم. حتی سرویس خوابت رو هم فردا تحویل میدن فقط.......... من و باباییت تصمیم گرفتنیم تا موقع اومدن تو خونمون رو عوض کنیم و یه خونه ی بزرگتر بخریم که ٢ تا اتاق خواب داشته با...
19 بهمن 1391

یه اتفاق خوب...

                        سلام عزیز جونم... خوبی گل دخترم...آخ الهی من قربونت بشم قشنگم که این روزا با تکونای کوچولوت وجودمو غرق شادی میکنی...         اگه بدونی امروز چی شده...بعد از یه مدت طولانی روی ماهتو دیدم نفسم... بعد از کلی تحقیق راجع به دکتر و بیمارستان امروز بالاخره به بیمارستان صارم و خانم دکتر مصدق مراجعه کردم...قراره از این به بعد ایشون دکتر ما باشه... خانم دکتر هم دستش درد نکنه ، وقتی گفتم خیلی وقته عزیز دلم رو ندیدم و دلم براش تنگ شده گفت همین الان برو یه سونوی سه بعدی ...
20 دی 1391

خبر داغ...

سلام عزیز دلم... خوبی؟ خوش میگذره؟ اونجا که هستی جات خوبه؟ نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده نمیدونم چرا دکترم برام سونوی جدید ننوشت که بازم بتونم ببینمت حالا بیخیال این حرفا  دو تاخبر مهم دارم اول اینکه من و تو به نیمه ی راه رسیدیم. یعنی من بالاخره وارد هفته ی بیستم بارداریم شدم.باورت میشه؟! هفته ی بیست!!!     میبینی عزیزم...میبینی این روزای قشنگ چقدر زود میگذرن؟ من که خیلی خوشحالم...دوست دارم این روزا همینجوری از هم سبقت بگیرن تا بالاخره تو رو به آغوش من برسونن وای که با چه عشقی منتظر اون روزم و اما خبر مهم دوم    دو دورو دو دورو دو   ...
13 دی 1391