نوروز 92
عید آمد و عید آمد،یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد...تا باد چنین بادا
سلام گل دخترم
امیدوارم حالت خوب خوب باشه قشنگم
عزیز دل مامان مریم...نمی دونی چقد برات حرف دارم مامانی
امسال عید برای من و ددی خیلی خاص بود
اول از همه اینکه دیگه دو نفر نبودیم...تو نی نی کوچولو هم باهامون بودی
دوم اینکه این اولین عیدی بود که لحظه ی تحویل سال ما تو خونه ی خودمون بوذیم و تنها کنار سفره ی هفت سین می نشستیم...
آخه من هر سال برای تحویل سال دوست دارم یه جای خاص باشم...مثلا پارسال هفت سینمون رو لب دریا چیدیم یا دو سال پیش تو حافظیه(شیراز) بودیم اما امسال هیچ چیزی برای من خاص تر از حضور تو نبود هر چند لحظه ی تحویل سال تو فرشته کوچولوی قشنگم خواب بودی
نازنینم نمی دونی چه حال خوبی داشتم...
عکس خوشگلت توی سفره ی هفت سین ما حسابی خودنمایی میکرد و من از خدا میخواستم تو سال دیگه سالم و سلامت توی بغلم باشی...
اینم عکس هفت سین دو نفر و نصفه ای ما
گل نازم...عید امسال برای ما یه خاصییت دیگه هم داشت و اون این بود که خدای مهربون یه عیدی خوب به ما داد
پسر دایی بهزادت به دنیا اومد و با اومدنش شادی رو مهمون قلب هممون کرد...
روز اول عید بار و بندیلمون رو بستیم و رفتیم همدان...دل تو دلم نبود که پسری رو ببینم...
وای ژوانی...نمی دونی چه حالی شدم وقتی دیدمش...آخه نی نی دقیقا همون شکلی بود که من تو رو تصور میکردم مخصوصا وقتی که خواب بود
اسم این نی نی ناز و دوست داشتنی رو "آرش" گذاشتن
وای مامانی...وقتی بغلش کردم نمی دونی چه حالی شدم... فقط تو توی ذهنم بودی
از اون روز حسابی بیقرارت شدم...میخوام زود بیای تو بغلم عشقم... دیگه طاقت ندارم
هر چند تا اومدنت فاصله ی زیادی ندارم اما همین یک ماه و نیم هم برای یه مامان بیقرار خیلی زیاده...
عسلکم...خوب رشد کن و تا جایی که میتونی سعی کن زودتر بیای
آغوش مامان و بابات با یه دنیا عشق منتظر اومدن توئه
خیلی دوست داریم نفس
عیدت مبارک