برای بهترین مامان دنیا
مامان خوبم ...
هر چی بیشتر فکر میکنم پیدا کردن یه راهی که بتونم باهاش یه گوشه از زحمات تو رو جبران کنم سخت تر میشه!
من تازه دارم میفهمم که تو چقد منو دوست داری... چقد بهم اهمیت میدی و چقد به خاطر من خودت رو تو زحمت و سختی می اندازی...این حرفو به خاطر آبگوشتی که امروز به خاطر من درست کردی نمی زنم
هر چند فقط تویی که می تونی با این کارات منو برای تمام عمر شرمنده ی خودت کنی...
منم دارم مامان میشم... یه موجود کوچولوی دوست داشتنی توی وجود من داره پرورش پیدا میکنه که حالا دیگه با فکر کردن بهش قدر تو رو بیشتر میدونم مامانم...
تازه نی نی مو فقط برای یه لحظه ی کوتاه دیدم و فقط برای چند ثانیه صداشو شنیدم ... همین! اما همین لحظه ی کوتاه باعث شده من به خاطر نی نی کوچولوم خیلی چیزا رو تحمل کنم ...
از دندون درد به خودم بپیچم ولی راضی نشم یه قرص مسکن بخورم مبادا واسه نی نی ضرر داشته باشه...
به خاطر فرار از تهوع بارداری تمام روز چیزی نخورم و ... از بیخوابی هر شب هم که دیگه نگو...
تازه من دختر قوی ای هستم و نسبت به مامانای دیگه بارداری راحتی دارم...
وااااااای مامان جونم... تو رو خدا منو ببخش
ببخش که قدر زحماتی که برام کشیدی رو ندونستم
ببخش که نتونستم دختری که می خواستی برات باشم
ببخش به خاطر تمام اون لحظه هایی که تو رو نگران می کردم
مامان عزیز تر از جونم
شرمسارتم
حتی اگه خاک پات بشم نمی تونم ذره ای از محبتات رو جبران کنم پس بازم بزرگواری کن و بازم تو اغوشت پناهم بده...
اندازه ی همه ی دنیا دوستت دارم
شرمنده ی محبتت - دختر کوچیک تو - مریم